عاشقانه دستهایش را گرفتم. گرمای عجیبی در سینه جانم را می سوزاند.عطر عجیبی پراکنده بود. حالتی داشتم وصف ناپذیر. گویی توآسمون بودم. به من لبخند می زد و در انتظار جوابش بود. گویی هوش از سرم پریده بود. نبضشوتو دستام حس می کردم. حتم داشتم اون هم همینطوریه. حس می کردم، آسمان،زمین، و همه چیز مال منه . آتیشی تو دلم به پا بود. آتشی بالاتر از زمان و جسم.
تنها چیزی درونم را آزار می داد, شرم داشتم در چشماش نگاه کنم. لیاقتش را نداشتم. از بی ابرویی،گریه ام گرفت. من کجا و آسمان کجا؟
احساس کردم اون هم گریه می کنه. سرمو بلند کردم, بی اختیار دستمو روی صورتش گرفت و همون طور اشک می ریخت. درکش برایم مشکل بود. این من بودم که باید گریه می کردم
کاش بودند ستاره ها، تابه من حسودی می کردند
_______________________________________________________
عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
_____________________________________________________
عشق با روح شقایق زیباست.عشق با حسرت عاشق زیباست.عشق با نبض دقایق زیباست...عشق با زهر حقایق زیباست.عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست... دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد دوست آن است که هر لحظه به یادت باشه
نظرات شما عزیزان:
ولی امیدوارم همچین دخترهای کم توقعی از تعدادشون کاسته بشه، گناه دارن آخه- بیچاره این دخترهای کم توقع. هی روزگار هی.